نویسنده: امیرحسین علینقی (1)





 
راه هموار است و زیرش دام ها
قحطی معنا میان نام‌ها
«مولوی»

مقدمه

مسایل و موضوعاتی كه در نگاه مردم و گروه‌های مختلف اجتماعی ارزشمند دانسته می‌شوند، موضوع مباحث و چالش‌های فراوانی هستند. اهمیت این مسایل، بسیاری را بر آن می‌دارد تا خود را در میان مجادله‌ای بیابند كه موضوع آن بررسی جایگاه این موضوعات در صحنه نظر و عمل است؛ موضوعاتی مانند دین و «سكولاریسم» (2) نیز از جمله آن دسته از مفاهیمی هستند كه با توجه به اهمیت و اعتبار آنها در میان گروه‌هایی از مردم و سرآمدان اجتماعی، همواره در كانون مجادلات نظری و گاه، عملی بوده‌اند.
جامعه ایران نیز از این قاعده كلی مستثنی نیست. برای همیشه، دین و دین‌داری، جزیی كلیدی از هستی این جامعه بوده است. به همین دلیل ایرانیان برای دین ارزش بسیاری قائل بوده و هستند. دین در این جامعه مقام و منزلتی درخور داشته و دارد.
در كنار این واقعیت، جامعه ایران در جریان تحولاتی قرار گرفته است كه برای چندین قرن در مغرب زمین جریان داشته، و نتیجه آن توانایی جهان غرب در تسلط بر طبیعت و دیگر جوامع است. همزمانی این تحولات با افول نقش مذهب و دین در این جوامع بسیاری را- چه در جهان غرب و چه در مشرق زمین- درگیر بررسی رابطه میان دین و توانمندی‌های فنی این جوامع كرده است. به نظر می‌رسد چالشی میان دو مقوله مهم و ارزشمند در گرفته باشد كه در یك سوی آن دین و در دیگر سو توانایی‌های فنی و تكنولوژیك قرار گرفته است. طبیعی است اگر توانایی‌های فنی جوامع غربی را مرتبط با «افول نقش دین» در این جوامع در نظر بگیریم، آن گاه روندی كه به این افول انجامیده است نیز اهمیت خواهد یافت. در همین نقطه، مفهوم «سكولاریسم» خود را آشكار می‌سازد. در یك برداشت وسیع و غیردقیق، «سكولاریسم» را می‌توان روندی نامید كه در نتیجه آن تغییراتی در برداشت‌ها و نگرش مردمان نسبت به نقش و میزان اهمیت دین در فرایندهای اجتماعی ایجاد می‌شود. از این زاویه، مفهوم «سكولاریسم» نیز تبدیل به یكی از مفاهیم و موضوعات مهم اجتماعی می‌شود. به این دلیل كه اولاً در ارتباط با موضوع مهمی مانند دین قرار می‌گیرد. ثانیاً اینكه در بطن مسأله مهمی مانند تسلط فنی بشر بر طبیعت و دیگر انسان‌ها جای می‌یابد.
در نتیجه، بررسی مسأله «سكولاریسم» نیز به مانند «دین» به یكی از چالش‌ها و مسایل اصلی جوامع امروزی بدل شده است كه در فرجام خود طرح همزمان این دو مفهوم و بررسی رابطه آنها را با یك پرسش اساسی مطرح كرده است.
جامعه ایران نیز از این فرایند كلی جدا نیست، به گونه‌ای كه مسأله دین و نسبت آن با «سكولاریسم» تبدیل به یكی از دل مشغولی‌های عمده شده است. هدف از این مقاله ارائه یك بررسی كلی از رویكردهای مربوط به نسبت میان این دو مفهوم در جامعه معاصر ایران است. به این دلیل ضمن بررسی رویكردهایی كه در دو سوی طیف قرار داشته و به تقابل دین و «سكولاریسم» اعتقاد دارند، به ضرورت ارائه نگاهی میانه می‌پردازیم. به نظر می‌رسد كه ارائه نظرگاهی دقیق در زمینه رابطه دین و «سكولاریسم»، بستگی به تعریفی دارد كه از یك سو از دین، و از سوی دیگر از «سكولاریسم» ارائه می‌شود. لذا تقابل یا سازگاری احتمالی دین و «سكولاریسم» ناشی از برداشتی خواهد بود كه از دین و «سكولاریسم» خواهیم داشت. در انتهای این مقاله نیز، به یكی از مفاهیم درون دینی اشاره می‌شود كه شاید بتواند به مثابه پلی میان این دو مفهوم عمل كند. طبیعی است كه مقصود از طرح بحث اخیر، بیش از آنكه اثبات ضرورت سازگاری دین و «سكولاریسم» باشد، بیان این دغدغه كلی است كه چه بسا با دور شدن از نام گذاری‌های كلیشه‌ای كه از پیش، تكلیف تضادها و تعارض‌ها را مشخص می‌كنند، بتوان مسیرهای دقیق‌تری را برای تبیین میزان نقش و نفوذ مطلوب دین در یك جامعه را بررسی و تحلیل كرد.

1- غلبه نگاه تقابلی در بررسی مسأله «سكولاریسم» و دین

به عللی كه بررسی آنها خارج از حوصله این مقاله است، نسبت میان «سكولاریسم» و دین در تسلط رویكردهای تقابلی بوده است. در نتیجه، ادبیات رایج در این زمینه، بیش از هر چیز، به این انگاره تمایل دارد تا تقابل دین و «سكولاریسم» را قطعی نشان داده و مفروض گیرد. شواهد این ادبیات تقابلی را می‌توان نه تنها در ادبیات مربوطه در خارج از ایران، بلكه در درون ایران نیز مشاهده كرد. به این ترتیب، چندان سخت نیست كه برای حكومتی دینی مانند حكومت ایران و گروه‌های مرجع اجتماعی دینی، مسأله «سكولاریسم» به یك دغدغه واقعی تبدیل شود.
در جامعه ایران به طور معمول، بحث «سكولار بودن» در مقابل «دین دار بودن» مطرح می‌شود و رشد «سكولاریسم» در جامعه، تهدیدی برای دین داری به حساب می‌آید... مسأله «سكولاریسم» یك دغدغه واقعی در نزد بسیاری از دین داران و رهبران مذهبی جامعه است. (3)
از زاویه دید كسانی كه در عبارات «دكتر تاجیك» آمده است، یك فرض اصلی و اساسی در مورد «سكولاریزاسیون» وجود دارد و آن همانا، تقابل «سكولاریسم» با دین است. در این تلقی، دینی بودن یك جامعه، با وجود ارزش‌های «سكولار» در آن جامعه سازگاری ندارد. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد كه طرح مسأله «سكولاریسم» در جامعه امروز ایران، بر یك پیش فرض اولیه و غیرقابل چون و چرا قرار داده شده است. براساس این پیش فرض، دین داری با «سكولاریسم» در تعارض بوده و با حركت جوامع به سوی «سكولاریسم»، از میزان دین داری آنها كاسته خواهد شد. در نتیجه، اگر شواهد موجود حاكی از نفوذ و رشد «سكولاریسم» در جامعه ایران باشد، ناچار باید این شواهد را به معنای تضعیف دین و دین مداری ایرانیان بدانیم.
همین طرز تلقی باعث شده است تا طرح‌هایی برای بررسی سنجش «سكولاریسم» در جامعه به اجرا درآید. گزارش پیش گفته از «دكتر تاجیك»، از همین زاویه به موضوع نگریسته است. به واقع، درج مسأله «سكولاریسم» در گزارش «مقدمه‌ای بر استراتژی‌های امنیت ملی» به خودی خود به معنای آن است كه تقابل «سكولاریسم» و دین را از پیش مفروض گرفته است. مضاف بر اینكه این پدیده «سكولاریسم» را به علت تقابل آن با دین داری در جامعه ایران، یك مسأله امنیتی فرض كرده است. در گزارش دیگری با نام «بررسی دین داری در ایران و دلالت‌های آن بر نظریه سكولار شدن» (4) كه به همت ایرج فیضی و توسط مركز طرح‌های ملی وزارت ارشاد تهیه شده است، تقریباً از همین زاویه به موضوع نگریسته شده است.
«محمدرضا تاجیك» در تعریف «سكولاریسم» اگرچه سعی می‌كند از تعریف وسیع این مفهوم دوری گزیند، اما در انتها به تقابل میان آن با دین (دین یا اسلام سیاسی) باز می‌گردد. گویی «تقابل» با دین جزیی جدا نشدنی از مفهوم «سكولاریسم» است. او می‌گوید:
گرایش «سكولار»... به پنداشتی از دین اطلاق می‌شود كه دین را امری كاملاً فردی و حوزه عمل آن را از سیاست جدا می‌داند. در این معنا «سكولاریسم» در مقابل دین (اسلام) سیاسی قرار می‌گیرد و با تأكید بر «غیرسیاسی بودن» و «فردی بودن» دین تعریف می‌گردد. به این ترتیب گرایش «سكولار» گرایش به دین غیر سیاسی و گرایش به دین فردی است... (5)
با این زمینه نظری، نتایج حاصل از ارزیابی تاجیك از سنجش میزان سكولار بودن جامعه ایران- كه براساس پیمایش‌های وزارت ارشاد انجام شده است- به شرح زیر می‌باشد:
نتایج پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌ها در ایران حاكی از این واقعیت است كه اگرچه در كل، نفی «سكولاریسم» بیش از پذیرش آن است، لكن به حسب همه نشانه‌های موردبررسی، درصد قابل اعتنایی از شهروندان گرایش مثبت به سمت «سكولاریسم» دارند... جوان‌ترها بیشتر از افراد مسن (كهنسال) و افراد تحصیل كرده بیشتر از افراد بی سواد و یا كم سواد، گرایش «سكولار» دارند. هر دو یافته اخیر متضمن این معنا است كه با فرض ثابت بودن سایر شرایط، با جایگزینی نسل جدید، گرایش «سكولار» یا «سكولاریسم» در جامعه تقویت خواهد شد. (6)
اگر یافته‌های مورد اشاره «تاجیك» را با پیش فرض ذكر شده (تقابل دین با «سكولاریسم») جمع كنیم، نتیجه چیزی جز آن نخواهد بود كه جامعه ایران را جامعه‌ای بیانگاریم كه در مسیر حركت به سمت «بی دینی» است. یافته‌های «ایرج فیضی» نیز حكایت از آن دارد كه در ابعاد حیات اجتماعی، ایرانیان گرایش سكولار دارند. به نظر او در بعد دین داری جمعی، می‌توان قائل به «سكولار» شدن بود، (7) در نتیجه، به زعم او:
به طور كلی تئوری سكولار شدن در شرایط كنونی جامعه ایران می‌تواند تبیین كننده مناسبی برای تغییرات و تحولات و گرایش‌های دینی باشد. (8)
به رغم اهمیت و ارزش تحقیقات انجام شده توسط صاحب نظرانی مانند «فیضی» و «تاجیك» و اشاره به تغییراتی در شاخص‌های گرایش جامعه ایران، از نگاه این مقاله، این پیش فرض كه «سكولاریسم» در تقابل ذاتی با دین باشد، محل تأمل است.

2- سكولاریسم

به نظر می‌رسد پیش از اظهار نظر نسبت به تقابل یا عدم تقابل دین و «سكولاریسم» نیازمند آنیم كه در مقام تعریف این مفاهیم برآییم. «دكتر عبدالكریم سروش» به این نكته اشاره می‌كند كه تقریباً به تعداد نویسندگان می‌توانید درباره «سكولاریسم» تعریف بیابید. (9) او همچنین در جمع بندی خود از تعاریف «سكولاریسم»، این تعاریف را در چهار طبقه كلی قرار می‌دهد. (10)
«سكولاریسم» را به «غیردینی شدن»، «افسون زدایی»، «تقدس زدایی»، «غیرمعیشتی كردن»، «خصوصی شدن دین»، «ابزاری شدن دین» و یا «عام شدن تدین» (11) یا «غیردینی كردن»، «دنیوی سازی»‌ یا «علمانیت» (12) و یا جداانگاری دین و دنیا ترجمه كرده‌اند. «ساروخانی»، «سكولاریسم» را فرایندی می‌داند كه بر پایه آن ساخت یك سازمان دینی و مقدس، به صورتی غیر مقدس، طبیعی و مادی تبدیل می‌شود و یا اینكه «سكولاریسم» شیوه‌ای است كه برحسب آن جدایی دین از كار سیاسی تجویز می‌شود. (13) او همچنین در بیان دیگری در ترجمه كلام «آلن بیرو» چنین می‌گوید:
سكولاریسم فرایندی است كه بر طبق آن واقعیاتی كه در قلمرو دینی، جادویی و مقدس جای داشتند، به محدوده امور غیرمقدس و طبیعی منتقل می‌شوند.. گفته می‌شود كه فرهنگ، اندیشه و آداب و رسوم جهاتی غیردینی می‌یابند و منظور آن است كه پیوندهایشان را با ارزش‌های دینی و یا مبانی الهی قطع می‌كنند. (14)
به زعم «ویلسن» (15) می‌توانیم «سكولاریسم» را فرایندی بدانیم كه طی آن وجدان دینی، فعالیت‌های دینی و نهادهای دینی اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست می‌دهند و این بدان معنا است كه دین در عملكرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده می‌شود. (16)
البته «ویلسون» دقیقاً مشخص نمی‌كند كه نسبت میان دین- در معنای خالص آن- نهادهای دینی، فعالیت‌های دینی و وجدان دینی چیست؟ و اینكه آیا زوال اهمیت و اعتبار نهادهای دینی لزوماً تأثیری در اهمیت و اعتبار دین- در معنای خالص آن- دارد؟ با این وصف او به درستی بر این نكته تأكید می‌كند كه تعاریف جداانگاری دین و دنیا بالذات و بالضروره در گرو تعاریفی هستند كه از دین بدست می‌دهیم. (17)
«كارل وابلر» در مقاله‌ای با عنوان «عرفی شدن؛ یك مفهوم چند بعدی» این واژه را در سه عرصه دینی، فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهد كه در هر سطح، معنای خاص خود را دارد. به زعم او، در سطح دینی، «سكولاریسم» عبارت است از تغییر و تحول درون دینی كه به هر چه دنیوی‌تر شدن دین می‌انجامد. در سطح فردی، عبارت است از كاهش در تضمن و التزام دینی فرد و در سطح اجتماعی عبارت است از لائیك شدن در سطح كلان اجتماعی كه موجب تفكیك و تمایز ساختاری و عملكردی نهادها می‌شود. (18)
به رغم تعاریف و تبیین فوق، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد این است كه بدانیم نسبت این مفهوم (سكولاریسم) با دین چیست؟ آیا تقابل با دین در بطن این مفهوم مندرج است یا خیر؟

2-1- دو رویكرد به مسأله «سكولاریسم»

به نظر می‌رسد كه ارائه تعریف از «سكولاریسم» و یا بررسی رابطه آن با دین و دین داری تابعی از نوع ایستار افراد و صاحب نظران نسبت به دین و تحولات دینی باشد. از این زاویه، گویا افراد بیش از اینكه درگیر كاوش برای ارائه تعریفی نفس الامری از «سكولاریسم» باشند، مطلوب و تمایل خود را با عنوان تعریف «سكولاریسم» ارائه می‌كنند. برخی به قصد نفی تغییرات و دفاع از آنچه دین می‌نامند، به تقابل دین و «سكولاریسم» از یك سو و نفی «سكولاریسم» از سوی دیگر حكم می‌دهند. در مقابل گروهی دیگر نیز به انگیزه حذف دین از صحنه اجتماع، به این تقابل صحه می‌گذارند. نتیجه هر دو برداشت همانا ضد دین انگاشتن «سكولاریسم» است.
این دو رویكرد را می‌توان در دو سوی طیفی قرار داد كه مترصد بررسی مسأله رابطه دین و «سكولاریسم» است. برخی از منظر دفاع از دین، به نفی «سكولاریسم» می‌اندیشند و برخی نیز به قصد دفاع از توانایی و عقل بشر، دین را نفی می‌كنند. در نتیجه به رغم اینكه این دو رویكرد را باید در منتهای فاصله و دوری از یكدیگر تصویر كرد، در یك نكته با هم مشترك هستند. هر دو دیدگاه مصرانه به تعارض میان دین و «سكولاریسم» رأی می‌دهند و احتمال توافق و سازگاری میان آن دو را رد می‌كنند.
بر این اساس، طبیعی است كه تعریف این دو رویكرد از «دین» و «سكولاریسم» تحت تأثیر ناسازگاری ذاتی میان آنها باشد. هر دو گروه دین را به گونه‌ای تعریف می‌كنند كه تعارض ذاتی با «سكولاریسم» را در بطن خود داشته باشد، با این تفاوت كه در یك رویكرد نشانه‌هایی از تمایل به دین و در دیگری نشانه‌هایی از تمایل به «سكولاریسم» هویداست.

2-2- طرح نگرشی جدید به رابطه دین و «سكولاریسم»

به رغم غلبه رویكردهای دوگانه فوق به رابطه دین و «سكولاریسم»، شاید جای طرح این پرسش باقی باشد كه آیا می‌توان از منظر و نگرشی دیگر به رابطه دین و «سكولاریسم» نگریست؟ آیا امكان ارائه پاسخی معتدل‌تر وجود ندارد؟ شاید ارجح آن باشد كه با تفكیك میان نهادهای منسوب به دین، رفتارهایی كه در طول تاریخ منسوب به دین بوده است و غیره، آنها را از دین- به معنای خالص آن- جدا كرد و برای هریك اصطلاحی جدید وضع كرد. در این صورت، شاید بتوان از رویكرد تقابلی صرف دست شست و دیدگاه‌های جدیدی را گزینش كرد.
اگر این قسمت از تعریف «آلن بیرو» از مفهوم «سكولاریسم» را در نظر داشته باشیم كه «سكولاریسم» فرایندی است كه بر طبق آن واقعیاتی كه در قلمرو دینی، جادویی و مقدس جای داشتند، به محدوده امور غیرمقدس و طبیعی منتقل می‌شوند...، آنگاه می‌توانیم با ذكر دو مثال از ادبیات موجود در میان دانشمندان اسلامی به ابعادی از تطابق میان اسلام و «سكولاریسم» نایل شویم، بدون اینكه در عالم واقع مجبور باشیم میان آن دو یكی را قربانی كنیم. طبیعی است كه مقصود از آنچه خواهد آمد، موافقت با رویكردهایی از تعریف «سكولاریسم» نیست كه به انكار دین و ارزش‌های دینی نظر دارند.

2-3- خرافه زدایی از دین و «سكولاریسم»

در این نكته تردیدی نیست كه همه امور مقدس در گذر تاریخ به برخی غبارها آلوده می‌شوند كه به گمان بعضی- و چه بسا اكثر عوام- جزئی از گوهر دین قلمداد می‌شوند. آموزه‌های تاریخی گواه این واقعیت است كه به علل و انگیزه‌های گوناگون، اعتقادات و آداب و رسوم، رفتارها و حب و بغض‌هایی به گوهر اصلی دین اضافه شده است. این افزودنی‌ها گاه در قالب خرافه جای می‌گیرند. گاه نیز اشكال تعین یك ارزش دینی در جامعه و زمانی خاص- كه ممكن است با تعین همان ارزش در جامعه‌ای دیگر و یا زمانی دیگر متفاوت باشد- به قدری در معرض اصرار و پافشاری قرار می‌گیرد كه گویی تنها صورت واقعی تجلی آن ارزش است.
طبیعی است كه منطقاً نمی‌توان این گونه افزودنی‌ها به دین را در گوهر دین جای داد. به همین دلیل نیز تلاش برای زدودن این افزودنی‌ها را نمی‌توان دین زدایی نامید. حتی در ادبیات دینی موجود، تلاش برای زدودن این اضافات از دین تحت عنوان كلی «اصلاح» نام گرفته، كه به نحوی مورد تمجید نیز بوده است.
در نتیجه اگر منظور از «سكولاریسم» فرایندی باشد كه طی آن از برخی واقعیاتی كه در طول تاریخ به گوهر دین اضافه شده است، تقدس زدایی شود، در این صورت نه تنها پدیده مذمومی نیست، بلكه با اتكاء به اندیشه اصلاح در دین موضوعی پسندیده نیز می‌باشد.
به عنوان یك نمونه می‌توان مسأله خرافه زدایی از برخی روایات را مورد بررسی قرار داد كه طی آن یكی از كتب ادعیه موجود مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این تلاش‌ها، تقدس زدایی و حذف برخی افزوده‌ها به دین بوده است كه در طول قرن‌ها در جامعه‌ای مانند جامعه ایران رایج بوده است و هم اكنون نیز كمابیش- به عنوان ادعیه دینی- مورد توجه قرار می‌گیرند. در نتیجه این تلاش‌ها، از حجم گزاره‌هایی كه به عنوان گزاره‌های دینی شناخته می‌شده‌اند، كاسته شده است، این مسأله با تعاریف ارائه شده از «سكولاریسم» تطابق دارد. با این وصف در این نكته كه بتوان چنین تلاش‌هایی را در تقابل با ذات و گوهر دین دانست، تردید وجود دارد.
برای بررسی اینكه چگونه ممكن است روایات، اندیشه‌ها، اعتقادات یا اعمالی در گذر تاریخ «كاملاً اسلامی» تلقی شده، حال آنكه شاید بهتر آن بود كه تنها «اعمال مسلمانان» در طول تاریخ نام بگیرد، پیشگفتار كتاب «مصباح المنیر» (19) آیت الله مشكینی (20) را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
به رغم وجود و حضور كتب ادعیه دینی مشهور در خانه‌های مردم، مانند «مفاتیح الجنان» مرحوم محدث قمی، آیت الله مشكینی در اقدامی جالب توجه به تألیف كتابی با عنوان «مصباح المنیر» مبادرت كرده است. مرحوم مشكینی در ابتدای این كتاب به بیان علل و اسباب تألیف این كتاب می‌پردازد. او ضمن بیان اینكه در برخی متون «ثواب‌های اغراق آمیز» (21) برای برخی ادعیه ذكر شده است، علل و اسبابی را برای تألیف كتاب خود ذكر می‌كند. ذیلاً به چند مورد از این علل و اسباب به تناسب ارتباط آنها با موضوع بحث اشاره می‌كنیم.
ذكر دعاء مخصوص یا دعاها و اذكار برای رفع هر درد و بهبود یافتن از هر مرضی، به طوری كه توهم می‌شود كه جایگزین دارو و معالجه اطباء خواهد بود... ذكر دعاهای ضعیف كه نقل آنها از معصوم به ثبوت نرسیده و یا معلوم است كه از مخترعات غیر معصوم‌اند. (22)
آیت الله مشكینی در ادامه در مورد برداشت عامه از دعا به نكاتی قابل توجه اشاره می‌كند. طبیعی است كه ایشان نسبتی میان این اعتقادات- كه میان برخی مسلمانان رواج داشته است- با ذات اسلام برقرار نمی‌كند.
گویا بیشتر مردم چنین می‌پندارند كه: دعا عبارت‌هایی است مانند «ورد» و «طلسم» كه هنگام گره خوردن كارها باید خوانده شود تا به سبب اثر تكوینی آن، گره از مشكلات باز و حاجت‌ها روا گردد. بنابراین عقیده، دعا غالباً نقشی جز مقدمیت برای خواسته‌های دنیوی ندارد و اسلام كه آن را تحریض و تشویق فراوان نموده، آن را به جای كار و كوشش دانسته و جانشین اقدامات عملی انسان در زندگی قرار داده است. (23)
بخشی از این دیدگاه در قالب عدم توجه به ابعاد اجتماعی دین اسلام و تحولات زمان و مكان، مدت‌ها مبنای عمل بوده است. در نتیجه بسیاری به جای اقدام به حركت و توكل به باری تعالی، گوشه نشینی را انتخاب كردند و انتظار داشتند تا تنها با دعای خویش، خداوند امورات آنان را اصلاح گرداند. شاید در شرایط امروزه اسلام و مسلمانان، چنین تفكراتی جایگاه چندانی نداشته باشد، اما نباید از یاد برد كه رگه‌های این گونه تفكرات برای دوره‌های تاریخی مدید، جزیی از مشی جامعه بوده و بسیاری آن را جزیی از گوهر دین می‌انگاشته‌اند.
در نتیجه و براساس تعاریفی كه برای «سكولاریسم» ارائه شده است، اگر چه می‌توانیم اقدام به خرافه زدایی از دین و اقداماتی شبیه به اقدام نگارنده كتاب مصباح المنیر، را اقدامی «سكولاریستی» (24)‌ بنامیم، اما نمی‌توانیم این اقدامات را اقداماتی خلاف گوهر دین تلقی كنیم.

3- وضع الزام در حوزه مباحات و منطقةالفراغ

مسأله دیگری كه در حوزه وضع الزام در ادبیات اسلامی و فقه شیعه وجود دارد و با موضوع تغییر احكام و الزامات مرتبط است، موضوع منطقةالفراغ است. این موضوع قابل تطبیق با دیدگاه كلی «اباحه» در فقه اسلامی است كه منطقه وسیعی از احكام را دربرمی‌گیرد.
بر طبق فقه اسلامی احكام در یك تقسیم بندی كلی به واجب، مستحب، مباح، مكروه و حرام تقسیم می‌شوند. از آنجا كه مستحبات و مكروهات را نیز با قدری تفاوت می‌توان در دایره احكامی قرار داد كه مكلفین می‌توانند به جا آورند، تقسیم بندی كلی فوق در نهایت به یك تقسیم بندی سه گانه می‌رسد. نویسنده كتاب «الاصول العامه للفقه المقارن» حكم تكلیفی را خطاب شارع متعال می‌داند كه ناظر به طلب اجرای فعلی از سوی مكلف (واجب)، یا ناظر به طلب ترك و عدم اجرای فعلی باشد (حرام) و یا اینكه اراده باری تعالی در اجرا یا عدم اجرای آن یكسان باشد (مباح) (25). وی در ادامه به این نكته اشاره می‌كند كه مكلفین در انجام یا عدم انجام آنچه مباح است، مخیرند. (26)
مفهوم اباحه را می‌توان با اصطلاح خاص آیت الله صدر یعنی «منطقه الفراغ» مقایسه كرد كه مشخصاً حكایت از وجود قلمرو ترخیص یا اباحه می‌كند. آیت الله صدر در كتاب «اقتصادنا» و در ضمن بحث از حدود اختیارات دولت، نه تنها آن را شامل حوزه‌ای می‌داند كه مشمول حكم شرعی قرار می‌گیرند، بلكه آن را «منطقه الفراغ» نیز می‌داند. (27)
منطقه فراغ منطقه‌ای است كه حكم اباحه در آن جاری است. در این قلمرو حكم الزامی (وجوب یا حرمت)‌ بیان نشده است... منطقه فراغ از مزایای شریعت اسلام و نشانه كمال آن است. (28)
به نظر می‌رسد كه بی‌توجهی به منطقه فراغ موجب می‌شود تا قابلیت‌های دین برای هماهنگی با نیازهای زمان مورد غفلت قرار گیرد. (29) با این تلقی در صورتی كه احكام را به واجب، حرام و مباح تقسیم كنیم، احكام واجب و حرام مستقیماً مورد حكم شارع قرار می‌گیرند (حكم به اجرا و حكم به اجتناب)؛ در صورتی كه شارع از طریق یك حكم كلی و ایجاد حوزه مباحات، این اختیار را (30) می‌دهد تا موضوعاتی را چه در حوزه مسایل فردی و چه در حوزه مسایل اجتماعی مورد بررسی قرار داده و به تناسب نیازهای زمان و مكان نسبت به آن احكامی را وضع كند. (31)
در این تلقی، حوزه مباحات را از آن رو كه خداوند اختیار تعیین تكلیف نسبت به آن را در اختیار عقل، نیازها و تدبیر انسان قرار داده است، می‌توان حوزه‌ای سكولار نام نهاد. نكته قابل توجه در این زمینه آن است كه با توجه به اینكه منشأ و مبداء وضع الزام در این زمینه و بر اساس اجازه كلی شارع نیازها و تدبیر انسان‌ها است، می‌توان فرض كرد كه با تغییر نیازها و تدبیر انسان‌ها، تغییراتی در مفاد این احكام ایجاد شود. از این زاویه، تغییر در مفاد احكامی كه در «منطقه الفراغ» وضع شده‌اند، باعث نمی‌شود تا در تقید و اسلامیت جامعه مربوطه تغییری ایجاد شود.
نسبت میان آنچه «سكولاریسم» نامیده می‌شود و بحث «منطقه الفراغ» و از زاویه دیگری بحث مباحات را می‌توان بدین گونه ترسیم كرد. فرض كنید كه در دوره‌ای از تاریخ، مسلمانان برای رفع و رجوع حوائج خویش برخی مباحات را تحدید كرده و برخی دیگر را تشویق كرده‌اند. نظر به جواز كلی ناشی از اباحه برای مسلمین و «منطقه الفراغ» برای حاكم اسلامی (در تعبیر آیت الله صدر)، اقدامات انجام شده با اسلام منطبق می‌باشد. با این وصف انطباق این سیاست‌ها با اسلام به معنای آن نیست كه گزینه‌های بدیل كاملاً غیر شرعی می‌باشند. در نتیجه در صورتی كه در عصر و دوره‌ای دیگر مسلمانان به این نتیجه برسند كه مصادیق تحدیدات یا تشویق‌های خود را تغییر دهند، تغییری در انطباق این تصمیمات با اراده خداوندی ایجاد نخواهد شد. به دنبال آن، تغییراتی در این تصمیم گیری‌ها ایجاد خواهد شد و به تبع آن احتمالاً دایره ممنوعات محدود شده یا توسعه می‌یابد و تأثیری هم در دین داری و التزام مسلمانان به گوهر دین ایجاد نمی‌كند.
مثال روشن و بارزی از مسأله مباحات و «منطقه الفراغ» را می‌توان در موضوع راهنمایی و رانندگی و مقررات مربوط به آن آورد. هم اكنون رانندگی از سمت چپ یا راست خیابان، موضوع هیچ حكم شرعی نیست. مضاف بر اینكه عقلاً نیز تفاوتی میان رانندگی از این سو یا آن سوی خیابان وجود ندارد، اما در صورتی كه براساس نیاز به ایجاد نظم، انسان‌ها به این نتیجه برسند كه نیازمند احكامی هستند كه مراتب رفت و آمد را تحت پوشش قرار دهد، در آن صورت می‌توانند بر مقرراتی توافق كنند كه طی آن به قصد حفظ نظم، امنیت در جامعه و حفظ كارایی عبور و مرور، خودروها و انسان‌ها مكلف به مراعات برخی قواعد و مقررات شوند. لذا مادام كه تلقی انسانها این باشد كه این مقررات كافی به اهداف موردنظر در زمینه عبور و مرور می‌باشد، دلیلی برای تغییر آن وجود ندارد. به همین ترتیب در صورتی كه بعدها به عللی تشخیص‌های دیگری مبنای عمل مسلمانان قرار گیرد، باعث نمی‌شود تا بر این ارزیابی صحه بگذاریم كه تصمیمات قبلی مسلمانان اسلامی‌تر یا غیر اسلامی‌تر از تصمیمات جدید بوده است. در نتیجه آنچه باقی می‌ماند، تصمیم‌های مسلمانان است كه بر اساس اذن كلی خداوندی اتخاذ شده‌اند و تغییراتی كه ایجاد شده است، به معنای تغییری در دین و التزام مسلمانان به دین نیست.
این برداشت را می‌توان با تعریف ارائه شده از «سكولاریسم» تطابق داد. در این تعریف از مفهوم «سكولاریسم»، مسلمانان می‌توانند ضمن حفظ مسلمان بودن خود و اسلامی بودن جامعه‌شان، با نیازها و مقتضیات زمان نیز هماهنگ شوند. در این صورت دین و دین داری در تعارض با «سكولاریسم» قرار نمی‌گیرد. به واقع برای گریز از رگه‌های افراط و تفریط در رابطه دین و مقتضیات زمان، گزینه مناسب، همانا، گرایش به تعریفی از «سكولاریسم» است كه به سوی طیف‌های افراط و تفریط متمایل نباشد.
نیازمند توضیح نیست كه نتایج فوق تنها مباحث و نتایجی شكلی نیست. به نظر می‌رسد كه مسأله اصلی به دیدگاه‌هایی بازمی‌گردد كه هرگونه تغییر و تحول در احكام را با كمال و جامعیت دین در تعارض می‌بینند. درواقع، مسأله بیش از اینكه به منازعه‌ای میان دین داران و بی‌دینان در حدود دامنه و گستره دین بازگردد، به مباحثه‌ای در میان اهل دین بازمی‌گردد كه اساس آن بررسی «كمال دین» بوده و به این مسأله می‌پردازد كه آیا خداوندی خدا با واگذاری برخی اختیارات به بشر برای وضع الزام و تصمیم گیری سازگار است یا خیر؟
از نظر طرفداران یك دیدگاه، پذیرش امكان هرگونه تغییر در دایره الزامات و از جمله پذیرفتن منطقه‌ای که اختیار وضع الزام به اجتماع انسان‌ها و یا حاکم واگذار شده است، به معنای پذیرش نقص ر دین می‌باشد. این گروه برای پرهیز از این نتیجه، تلاش می‌کنند تا از پیش، با هر گونه احتمال تغییر در دایره الزامات اجتماعی مخالفت كنند. به همین دلیل، در نگاه طرفداران این اعتقاد، اگر فرایندهایی در جامعه تقویت شود كه به كاهش قلمرو مقدسات ختم شود (سكولاریسم)، لاجرم از دامنه و میزان احكام شریعت كاسته شده و جامعیت شریعت نقض شده است. این در حالی است كه مخالفین، تناقضی میان جامعیت شریعت و اختیار انسانی در قلمرو مباحات نمی‌بینند. «محمد مجتهد شبستری» در این زمینه چنین می‌گوید:
"معنای كمال دین این نیست كه هر چیزی باید در درون دین موجود باشد، به طوری كه اگر چیزی را در دین پیدا نكردیم، بگوییم دین ناقص است. كمال دین این نیست كه دین جای فنون، علوم و تفكر بشر را بگیرد. این طرز فكر كه همه چیز در دین باشد و دین جای عقل، فكر، علم و فن را بگیرد، یك اندیشه خطرناك برای متدینان و دین است." (32)
«آیت الله صدر» نیز، در ادامه مباحث خود به همین نكته اشاره می‌كند. به نظر او، «منطقه الفراغ» نه تنها نقصی در شریعت نیست، بلكه عامل قدرت شریعت در همراهی با اعصار مختلف است. (33) لذا می‌توان تصور كرد كه زدودن برخی غبارها از دین به معنای تقدس زدایی از آنچه لزوماً جزو گوهر دین و موضوع خواست الهی نیست در نزد «آیت الله صدر» امری مذموم نباشد.
در مقابل برخی صاحب نظران، حتی در شرعی بودن «منطقه الفراغ» نیز تردید دارند. «آیت الله مؤمن» در مصاحبه‌ای در طرح این موضوع چنین می‌گوید:
"بنابراین ما به معنای «منطقه الفراغ»، كه حكم كلی قضیه در آن بیان نشده باشد، نمی‌توانیم ملتزم بشویم..." (34)
ایشان در كلام دیگری ضمن تأكید بر همان گفته خود، اعلام می‌كند كه «این را كه احیاناً بعضی قائل شده‌اند به وجود یك «منطقه الفراغ»، اگر مقصود این باشد كه در یك بخش، ولی امر جعل حكم كلی می‌كند و این بخش برای او خالی گذاشته شده است این مطلب را اصلاً قبول نداریم؛ زیرا برخلاف روایات است.» (35) «سیدكاظم حائری» نیز در پاسخ به این پرسش كه «چه ضرورتی دارد كه ما معتقد باشیم، شریعت در همه شئون بشر دخالت می‌كند؟» ضمن بازگشت به همان استدلال مبتنی بر كمال دین، چنین می‌گوید:
"به دلیل اینكه شریعت كامل معنایش این است، باید همه جا را گام بگذارد... " (36)
پیش‌ترها نیز در اوج ماجرای مشروطه، همین موضوع، مبانی اختلافات دامنه داری میان اهل فقه شده بود. برخی از اعاظم دوران با لسان خاص خود و با شدت و ضعف متفاوت، امكان قانون گذاری را به رسمیت می‌شناختند و آن را به معنای وضع الزام در «مالانص فیه» می‌انگاشتند. (37) در مقابل برخی دیگر از علمای عهد مشروطه دیدگاه مخالفی داشتند. از نظر آنها مفهوم قانون گذاری مفهوم غریب و غیرمشروع بود.
"در مملكت اسلامی كه حكیم علی الاطلاق آنچه... لازم بوده... ابلاغ فرموده، سرمویی از احتیاجات این ملت را تا روز قیامت فروگذار نكرده است، ابداً احتیاجی به اختراع قانونی نیست و اگر احتیاجی احساس شود از عدم احاطه به احكام الهیه و جزئیات و متفرعات آن است." (38)
«نجفی مرندی» نویسنده رساله «براهین الفرقان» كه به بیان سطور فوق پرداخته است، در ادامه كلام صریح‌تری دارد كه به علت اهمیتش عیناً آورده می‌شود:
"در هر موضوعی، هر مقدار كه قانونی اختراع شود، به همان مقدار این قانون اختراعی جانشین احكام الهیه شده، به همان مقدار از اساس اسلام كاسته شده و به همان مقدار از اوامر و نواهی شریعت اسلام از میان می‌رود..." (39)
به هر روی، تقدس زدایی از برخی احكام و انسانی دانستن آنها به این معنا كه خداوند اختیار وضع این احكام و الزامات را واگذار كرده، مسأله‌ای است كه توسط برخی از اندیشمندان اسلامی پذیرفته شده و برخی دیگر نیز، به استناد آنچه كمال و جامعیت دین می‌خوانند، با آن مخالفت می‌كنند. بدیهی است كه در صورتی این تقدس زدایی را «سكولاریسم» بنامیم و آن را از منظر اندیشمندان موافق مورد توجه قرار دهیم؛ مغایرتی با دین نخواهد داشت.

4- نتیجه گیری

به نظر می‌رسد بهتر آن باشد كه صفت «ضد» دینی بودن «سكولاریسم» را با «غیر» دینی بودن آن جا به جا كنیم. طبیعی است كه با این تعویض، راه برای همزیستی احتمالی دین و برخی حوزه‌های حیات كه لزوماً دینی نیست و شارع متعال تعیین تكلیف نسبت به آن را به عقل مستقل بشر واگذار كرده است فراهم خواهد شد، بدون اینكه لزوماً مجبور به انتخاب میان دین یا «سكولاریسم» باشیم. اگر شریعت، اخذ تصمیم نسبت به برخی امور را به انسان‌ها (با حكم كلی اباحه) و یا به حاكم (با عنوان «منطقه الفراغ» در تعبیر «آیت الله صدر») واگذار كرده باشد، الزامات وضع شده در این وضعیت گرچه مطاع هستند اما مقدس نخواهند بود. لذا تقدس زدایی احتمالی از احكام انسانی وضع شده در حوزه مباحات یا «منطقه الفراغ»، لزوماً در تعارض با شریعت و اراده الهی نخواهد بود.
پس، شاید ضروری باشد تا برداشت‌های موجود از مفهوم «سكولاریسم» و نسبت آن با دین را تفكیك نماییم. برداشت‌هایی كه در پس زمینه نفی و تناقض شكل گرفته‌اند، امكان همزیستی میان احكام دین و احكام وضع شده توسط انسان را برنمی‌تابند. در مقابل، در برداشت‌های مبتنی بر همسازی، كه با برخی روایت‌های دینی- آنگونه كه بیان شد- نیز سازگارند، امكان همزیستی احكام الهی و احكام انسانی موجود خواهد بود؛ بدون اینكه عملاً خدشه‌ای بر تقدس دین و احكام آن وارد شود. «آلن بیرو» در ادامه بررسی خود از واژه «سكولاریسم» به همین برداشت دوگانه از «مفهوم سكولاریسم» اشاره می‌كند:
"آن فرایند غیر دینی سازی را كه با تمییز بین امر معنوی از امر مادی و به رسمیت شناختن كاربرد خاص خرد در قلمرو امور اخیر همراه است، نباید با فرایندی كه تحت همین نام امحای هر معنای دینی را در زندگی تجویز می‌كند و سرانجام به خردگرایی محض و بی‌خدایی می‌انجامد یكسان شمرد." (40)
همچنین در صورتی كه از برخی خرافات و واقعیات مفید به زمان و مكان كه در میان مسلمانان رواج داشته است، تقدس زدایی شود، این تقدس زدایی نه تنها با شریعت در تعارض نیست، بلكه بنا به منابع موجود جزئی از فرایند اصلاح دینی محسوب شده و از نظر دین پسندیده نیز می‌باشد.
با این نگاه، مسأله تعارض میان دین و «سكولاریسم» یا ناشی از توسعه بیش از حد مفهوم «سكولاریسم» است كه عملاً به نفی دین منتهی می‌شود و یا اینكه ناشی از برداشت موسع از مفهوم دین كه با هم انگاری دین با عرف‌ها و عادات و خرافات به نفی «سكولاریسم» می‌انجامد. برداشت موسع از مفهوم دین، به معنای وارد كردن برخی موضوعات به مقوله دین و مقدس كردن آنهاست؛ در حالی كه خداوند با اذنی كلی (اباحه)، تعیین تكلیف نسبت این حوزه‌ها را به اختیار انسان‌ها و تدبیر آنها واگذار كرده است.
در نتیجه، به نظر می‌رسد كه نیازمند تلاش بیشتری در تعریف مفهوم «دین» و «سكولاریسم» هستیم و بدون آن، هرگونه اظهار نظر در مورد رابطه دین و «سكولاریسم»، ناقص خواهد بود. بعلاوه پس از این مرحله خواهد بود كه می‌توانیم در مطلوبیت یا عدم مطلوبیت «سكولاریسم» اظهارنظر كنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1.پژوهشگر و محقق در مسائل حقوقی و اجتماعی.
2.Secularism
3.محمدرضا تاجیك، مقدمه‌ای بر استراتژی‌های امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران؛ جلد چهارم: استراتژی‌های امنیت فرهنگی- اجتماعی 2، مركز تحقیقات استراتژیك امنیت ملی، بی تا، ص 24.
4.ایرج فیضی، بررسی دینداری در ایران و دلالت آن بر نظریه سكولار شدن، تهران، مركز طرح‌های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383.
5.تاجیك، پیشین، ص 25.
6.همان، ص 28-9. این نتیجه توسط فیضی نیز گزارش شده است. نگاه كنید به: فیضی، پیشین، ص 167.
7.همان، ص 167.
8.همان، ص 168.
9.عبدالكریم سروش، سكولاریسم در: عبدالكریم سروش و دیگران، سنت و سكولاریسم، چاپ دوم، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، 1382، ص70.
10.روشنفكری دینی و چهار معنای سكولاریسم. به نقل از سایت اینترنتی دكتر سروش: www.drsoroush.com.
11.علی رضا شجاعی زند، دین، جامعه و عرفی شدن؛ جستارهایی در جامعه شناسی دین، چاپ اول، تهران: نشر مركز، 1380، صص 214-5.
12.علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، چاپ اول (ویرایش هفتم)، تهران: چاپار، 1383، ص 612.
13.باقر ساروخانی، درآمدی بر دائرة المعارف علوم اجتماعی، چاپ اول، تهران: كیهان، 1370، ص 665.
14.آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، كیهان، 1366، ص334.
15.Bryan R.Wilson
16.برایان ویلسون، جداانگاری دین و دنیا. در: میرچا الیاده (ویراستار)، فرهنگ و دین؛ برگزیده مقالات دایرة المعارف دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، چاپ اول، تهران: طرح نو، 1372.
17.همان.
18.علی رضا شجاعی زند، پیشین، ص 144.
19.آیت الله مشكینی، مصباح المنیر، چاپ جدید، تهران: نشر الهادی، 1364.
20.وجود نام آیت الله مشكینی گویای آن است كه درواقع گروهی از اهل علم و اسلام در میان جوامع اسلامی بوده و هستند كه به دنبال تفكیك خرافه از دین، یا ذات دین از اعمال تاریخی مسلمانان هستند. این عده تلاش كرده‌اند تا مانع از نام گذاری برخی رفتارها و اعتقادات مسلمانان به عنوان دین گردند و از این طریق ذات دین را از تحریف مصون دارند.
21.آیت الله مشكینی، همان، ص 12.
22.همان.
23.همان،ص 22.
24.گرچه نیازمند توضیح بیشتر نیست؛ با این حال به نظر می‌رسد كه توجه مجدد به این نكته ضروری باشد كه منظور از «اقدام سكولاریستی»، نسبت دادن رویكردهای ضد دین به نویسنده گرانقدر مصباح المنیر نیست.
25.سید محمدتقی حكیم، الاصول العامه للفقه المقارن، نجف، المجمع العالمی الاهل البیت (علیه السلام)، 1418قمری، ص53.
26.همان،ص 61.
27.نگاه كنید به: محمدباقر صدر، اقتصادنا، چاپ دوم، بی جا، مجمع العلمی للشهید الصدر، 1408قمری، ص 721.
28.عبدالله نصری، انتظار بشر از دین؛ بررسی دیدگاه‌ها در دین شناسی معاصر، چاپ اول، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378، ص 158. برگرفته از دیدگاه‌های شهید صدر.
29.همان.
30.آیت الله صدر این اختیارات را در حیطه صلاحیت دولت و حاكم اسلامی می‌داند.
31.برخی از صاحب نظران با توجه به پاره‌ای رویكردهای رادیكال كه منظور از پرداختن به بحث منطقه الفراغ را «توسعه منطقه الفراغ» (به معنای توسعه حوزه مباحات به هزینه كاهش از احكام واجب و حرام الهی) می‌دانند؛ نگرانی خود را از طرح این بحث پنهان نمی‌كنند (نگاه كنید به: آیت الله سبحانی، سكولاریسم یا عرفی شدن دین و فقه، مجله كلام اسلامی، شماره 50). طبیعی است كه مقصود این مقاله از مباحات، افزایش حوزه مباحات نیست. درواقع ایده اصلی این مقاله این نیست كه به هزینه احكام واجب و حرام الهی، حوزه مباحات توسعه یابد. كلام اصلی این مقاله تنها پرداختن به این نكته است كه حوزه مباحات را، به همان میزان كه موضوع حكم الهی است، به رسمیت شناخته و از آن تقدس زدایی شود، به این معنا كه تصمیم گیری در حوزه مباحات به انسان‌ها واگذار شده و به همین دلیل مقدس نیست.
32.محمد مجتهد شبستری، هرمنوتیك، كتاب و سنت، ویراست دوم، چاپ سوم، تهران: طرح نو، 1377، ص255.
33.محمد باقر صدر، پیشین، ص 725.
34.محمد مؤمن، جایگاه احكام حكومتی و اختیارات ولی فقیه، در: مجموعه مقالات كنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (رحمه الله)، جلد چهاردهم، نقش زمان و مكان در اجتهاد، ص 391.
35.محمد مومن (گفتگو)، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 5.
36.سید كاظم حائری (گفتگو)، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 6.
37.محمد حسین غروی نایینی، تنبیه الامه و تنزیه المله یا حكومت از نظر اسلام، چاپ هشتم، تهران: انتشار، 1361، ص 134.
38.عبدالحسین زرگری نژاد، رسایل مشروطیت؛ هجده رساله و لایحه درباره مشروطیت، چاپ اول، تهران: كویر، 1374، ص200.
39.همان، ص 243. انگاره اصلی این رویكرد به رسمیت نشناختن اختیار برای انسان‌ها جهت تعیین تكلیف برای اموری است كه در دایره مباحات قرار می‌گیرند و یا در منطقه الفراغ واقع می‌شوند. نتیجه طبیعی این رویكرد نفی كامل آنچه سكولاریسم خوانده می‌شود، است.
40.آلن بیرو، همان.

منبع مقاله :
حاجیانی، ابراهیم، (1387)، مجموعه مقالات مسائل اجتماعی دین در ایران، تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مركز تحقیقات استراتژیك، چاپ اول.